نقشِ محصل
امروز، روز هلهله و التهاب، خوش
فرصت برای گفتن افکار ناب، خوش
امروز، روز بازی نقشِ محصل است
آوردگاهِ رستم و رخشِ محصل است
انگار، لحظههای ظهور من و شماست
آغازِ کارگاهِ حضور من و شماست
امروز را به نام من و تو رقم زدند
آنانکه در سمستر آخر قلم زدند
امروز، روز صحبت و وقت دلایل است
هنگامهی بروز هر آنچه که حاصل است
امروز، روز گفتنِ شعر و ترنم است
روزِ بلوغ فکرت و وقت تفهُم است
روز دفاع آنچه نوشتیم در کتاب
مفهومهای ناب، که کِشتیم بیحساب
پایانِ نامههای قشنگ تلاشِ مان
آیینهی تمامنمای تراشِ مان
امروز بهر جملهی ماها مبارک است
هر که قدم گذاشته اینجا، مبارک است
امروز بر تمام عزیزان خجستهباد!
بر دوستان و محضر مهمان خجستهباد!
* * *
امروز را به نام خداوند میکنم
راهِ ورودِ اهرِمنان بند میکنم
استاد من، برای تو تقدیم احترام!
با امتنان ویژه و گلواژهی سلام
از تو سپاس اینکه برایم سبق شدی
روشنگر ضمیر من و راهِ حق شدی
از یُمن تو شده که من اینجا سِتاده ام
در پیشگاهِ لطفِ شما، سرفتاده ام
ممنون لطفهای تمام شماستیم
مدیون رنجهای مدام شماستیم
ما را به پاس دغدغهها مان امان دهید
گر ناتوان شدیم، شما ارمغان دهید
این برگِ سبز و تحفهی درویش، پیشِ تان
این کار معنوی کم و بیش، پیشِ تان
از رهنمود و زحمت تان، یک جهان سپاس
از لطفها و رحمت تان، یک جهان سپاس
از آمرِ معظّم بخش زبان، سپاس
از جملهی حضار و بزرگ و کلان، سپاس
از همقطارهای عزیزی، که حاضر اند
در زیر سقفِ آبی این آسمان، سپاس
بر اهلِ بیت دانش و فرهنگ سد سلام
بر هرکه هست در صف فرزانهگان، سپاس
اینک حضور تکتک تان میکنم بیان
نام قشنگ و شهرت تکتک، محصلان
با ذکر نام و منبع و عنوانِ کار شان
با آنچه هست در صدف اشتهار شان
* * *
صادق فضلی شده نقشآفرین
در مَقام و جایگاه اوّلین
او بیاید پیش، از ما در نخست
تا کند آغاز برنامه، درست
شعرها را او قوالب میکند
خویش را در کار، غالب میکند
با خلیلالله خلیلی کار اوست
گونههای شعر در افکار اوست
* * *
دومین فردِ گروه پیشتاز
هست زهرای نگار سرفراز
کار او کشف است در متن قدیم
میکند آغاز با نامِ حکیم
ویژهگی نثری کشفالحَجوب»۱
از کتاب نثر هجویری خوب
حرفها دارد به دستور زبان
از حدود صرف و نحو، اندر بیان
اندکی هم از فنون و از بدیع
از جناس و سجع و الفاظ رفیع
* * *
دیدگاهِ بوعلی و بو سعید
را اسداللهِ عابر برگزید
در تصوف کرده این پیکار را
در نوردیده رهِ اسرار را
باشد او فرد سوم در این میان
میکند راز تصوف را بیان
از نگاه دو ابرمرد زمان
از نگاه فیلسوف و رازدان
* * *
سونیا، اَژمان رؤوفی، چارم است
در خیال و در تصورها گم است
شد مجاز و استعاره کار او
در کتاب شایق و اشعار او
کشف کرده این دو عنصر را زیاد
در درون شعرهای زندهیاد
* * *
زمستان را به اشعار معاصر
کند دنبال دانشجوی ماهر
پدیده نام دارد این جوانه
شده در پنجمین نوبت بهانه
خدا پیروز دارد در مُرامش
بود هر لحظهی هستی به کامش
* * *
و حالا نوبتی از داستان است
برای گوهر وقت و زمان است
چنین گوهر نصیب و کیفر اوست
به بحر شاهنامه گوهر اوست
ششم آید به میدان با سعادت
که از وقت و زمان دارد حکایت
سمیه همنشین و هم قرینم
الهی رنجهایش را نبینم
* * *
فریحه کاشفی دُخت برین است
در این پیکار، جایش هفتمین است
کند دنبال حق را با عدالت
به شهنامه که کار بهترین است
مسلمانی ما در حق و عدل است
تمام محتوای دین همین است
۱۳۹۵/۸/۳
درباره این سایت